اتاقی ازان خود

ساخت وبلاگ
به سلامتی سه تَنداریو فو، صدرالدین زاهد و تئاتری که زندگیستبه بهانه‌ی اجرای«افسانه‌ی ببر» به کارگردانی صدرالدین زاهد سمیرا میس باباییماهنامه‌ی دنیای تصویر شماره‌ی 320   معجون‌ خوشایند زاهد و  فو درباره‌ ی داریو فو : بسیاری از منتقدان داریو فو را که در 13 اکتبر 2016 در 90 سالگی درگذشت پس از میرهولد،پیکاستور و برشت مهم ترین شخصیت در تاریخی سیاسی تئاتر می دانند. فو مانند این استاتید به‌نام از نزدیک با گروه های انقلابی و جنبش های اعتراضی کار کرد و در جهت پیش برد اهداف آنها تولیدات بسیاری داشت. تئاتری که او اجرا می کرد هم بسیار خنده می گرفت و هم بسیار تحریک آمیز بود . سرشار از تفسیر های تند سیاسی و از بهترین نمونه های تئاتر رادیکال معاصر. او تمام سال های کاریش به دنبال ایجاد نوعی تئاتر بود که نقشی منعکس کننده، مستند و فعالانه از زندگی مبارزاتی مردمان داشته باشد. به همین دلیل تمامی اجراهایش نوعی کنش سیاسی محسوب می شد و چهره محبوب مبارزاتی‌ای در میان مردم و نه البته از دیدگاه لیبرال و پوپولیست به حساب می آمد. فو که داستان سرایی را از مادربزرگ مادری اش و از تبرزنان و ماهیگیران و شیشه گران آموخته بود اعتقاد داشت برای ارتباط با توده ی گسترده ای از مردم  کافی نیست صرفا از مشکلات و دغدغه هاشان صحبت کرد باید با اصطلاحات‌شان آشنا بود و از دل سنت هاشان با آن ها سخن گفت. برای همین به بازیابی اشکال سنتی و فرهنگی پرداخت که قربانی قرن ها سرکوب فئودالی و بورژوازی شده بود.آدم های فو مسخره های گروتسگی بودند که مضامین سیاسی را مطرح می کردند و همزمان که می خنداندند بی عدالتی ها و ریاکاری های نظام را هم نشان می دادند. از نظر مهارت های اجرایی فو اغلب به عنوان یک دلقک اتاقی ازان خود...
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12

 ستاره های مقوایی عزیزسمیرامیس باباییماهنامه دنیای تصویرشماره ی 321 شاید حقیقت آن دو دست جوان بودآن دو دست جوان که زیر بارش یکریز برفمدفون شدفروغ فرخزاد روی برشور اثر نوشته شده است : نمایشی در باب اشعار و زندگی فروغ فرخزاد. از آن که بگذریم –چرا که صرفا خواندن اشعار ، آن نمایش را در باب اشعارش نمی کند!- خانه سیاه است شروع خوبی دارد حرکات طراحی شده از شور شوقِ عاشقانه ی دو جوان حکایت  می کند معاشقه ای که بتدریج  تبدیل  به صحنه ی جنگ و دعوا و کشمکش می‌شود و شاید در نهایت به سرکوب زن می انجامد.اما افسوس که این آغازِ پویا دوامی ندارد! نگارنده شخصا در زمره ی کسانی است به فروغ فرخزاد ارادت قلبی فراوان  دارد اما از طرفی تئاتر را نه تریبونی برای مراسم تاج گذاری بزرگان می داند و نه ابزاری  برای قدسی گرایی. نمایش از ابتدا تکلیفش با مخاطب مشخص است شاهد تئاتر فیزیکالی هستیم در باب  موجودی فرا انسانی با اِلِه مان هایی گل درشت و به غایت نخ نما. و تا آخر با احساسات گراییِ بی حد و حصرش آدم را شگفت زده می کند. تو گویی فروغ فرخزاد «چون ستاره با دو بال زر نشان، آمده از دور دست آسمان» پا به عرصه حیات گذاشته و از نور وجودش اطراف را روشن کرده و بعد هم فرشته وار  جهان دون مادی را ترک کرده است. در صحنه ای شاهد  کودکِ ترس خورده ای هستیم که در چنگال مردی گرفتارآمده، مرد حتا درِ مغز او را باز می کند و محتوای آن را می بلعد! کشمکش ها ادامه دارد تا عاقبت فروغ فرخزاد می آید و بچه  را زیر بغلش می زند و با خود می برد! بله فروغ  بقول اخوان «پری شاه دخت شعر آدمیزادان » است «او بزرگ» است و «از اهالی آفتاب » اما  فروغ شاعر، فروع دغدغه مند، اتاقی ازان خود...
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12

 شاعر یریشان گردسمیرامیس بابایی  ماهنامه ی دنیای تصویرشماره 321ثقل زمین کجاست؟ من در کجای جهان ایستاده ام؟با باری ز فریادهای خفته و خونینای سرزمین منمن در کجای جهان ایستاده ام...؟  آلبر کامو می گوید هنرمندان دوران های گذشته ممکن بود دست کم برای زور و استبداد سکوت کنند اما نیروهای استبداد امروزه به راه تکامل رفته اند  و در برابر انها سکوت و بی طرفی درست نیست باید تکلیف خود را معین کرد .یا با آنها بود یا در برابر آنها. این را شاید بتوان به وضعیت هملت مدرن نمایش  نیز تعمیم اش داد. از زمانی که مسئله بودن به نبودن ترجیح داده شود زیست بشر همچنان در گروه ی انتخاب است .اینکه ظلم چه تعبیری دارد و واکنش آدمی در قبال آن چه می تواند باشد. مردمان امروزی شاید بتواند بگوید سیاسی نیستند یا ایدولوژی خاصی ندارند اما این گفتن انها با واکنشی که در قبال هر اتفاقی نشان می دهند- یا نمی دهند- مغایرت دارد چه بسا وقتی در جایگاه انتخاب قرار می گیریم تصمیم گیری ما وابسته به ایدولوژیست که شاید از آن بی خبریم و آنها که دم از سیاسی نبودن و نداشتن ایدولوژی می زنند_که پر واضح است منظور نگارنده از نوع رادیکال آن نیست!- فرصت طلبان خطرناکی هستند مجهز به بادسنج . آدم های عادیِ خطرناکِ بی ایمانی که اکنونی را می سازند که در آن گیر افتادیم.حال این هملت که  برای تشییع جنازه پا در کلیسا خرابه ای گذاشته است در این جهان مخلوط و در هم گوریده به جستجوی آن است که کجا ایستاده ؟ در کدام طرف؟نمایشِ هملت افشردی سعی دارد یورش گر باشد به تمام اله مان های مذهبی و سیاسی و ساختار قدرت حمله ور است و سعی دارد نسبت به ظلم وستم کینه وز و عاصی رفتار کند اینکه در این کار موفق بوده است یا نه را نگا اتاقی ازان خود...
ما را در سایت اتاقی ازان خود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samiramisbabaieaa بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 17:12